مهدويت و فرقه حسينيّه زيديه (3)
مهدويت و فرقه حسينيّه زيديه (3)
اشكال ديگر حميد بن احمد محلّى:
در همان قرن هفتم حميدان بن يحيى نيز در كتاب بيان الإشكال با طرح سه ادعا كه هر سه به نوعى به ادعاى مهدويت حسين بن قاسم باز مى گردد و با استناد به نقل قول هايى از خود حسين بن قاسم در مقام جواب و رد آنها بر مى آيد.
اولين ادعا آن است كه گفته شده پس از حسين حجت و امام ديگرى نخواهد بود. و حميدان با استناد به برخى اقوال حسين بن قاسم از جمله استناد او به حديث ثقلين و تفسير او از حجت باطن و مغمور، مى كوشد آن را رد كند.[90]
دومين مدعا آن كه حسين بن قاسم، مهدىِ عيسى[92]
سپس به سومين ادعا در اين سياق مى پردازد و آن اين كه به حسين بن قاسم نسبت داده اند كه گفته است: او نخواهد مُرد و به شهادت نمى رسد، مگر آن كه در آخر الزمان قيام كند; و حميدان بن يحيى در جواب همان راه را مى پيمايد و عبارت هاى متعددى از حسين بن قاسم مى آورد كه به گمان او با چنين ادعايى منافات دارند.[93]
ادعاى برترى حسين بن قاسم نسبت به پيامبر اسلام
مسلّم لحجى (زنده در552 ق) در كتاب تاريخى اش، امام برجسته زيديه متوكل احمد بن سليمان (م 566ق) در دو كتاب حقائق المعرفة و الحكمة الدُريّة و عالم مشهور يمن نشوان بن سعيد حميرى (م 573 ق) در شرح رسالة الحور العين قديمى ترين و معتبرترين نويسندگانى هستند كه از اين اعتقاد حسينيه گزارش داده اند.[94]
حميد بن احمد محلّى (م 652 ق) در اين خصوص مى گويد:
يكى از جاهلان در تاليفى كه من آن را ديده ام در استدلال بر برترى حسين بن قاسم نسبت به پيامبر مى گويد: چرا كه اسلام به دست مهدى حسين بن قاسم ـ كه درود خدا بر او باد ـ فراگير خواهد شد و تعداد پر شمارى كه چندين برابر آن تعدادى است كه به دست پيامبر پيامبر هدايت يافته بودند، به دست او هدايت خواهند شد. بنابراين حسين برتر است![95]
حميد بن احمد محلّى با اين جمله كه: «اين نحوه استدلال از بدترين و نفرت انگيزترين نادانى هاست»، به استقبال اين اعتقاد باطل حسينيه رفته، به صورت مبسوط به آن پاسخ مى دهد و در ابتدا اشاره مى كند كه پيامبر گرامى اسلام در ثواب و فضل همه اعمال نيك افراد امت خود شريك است و معنا ندارد فردى از افراد امت او در جمع فضائل و ثواب بر ايشان سبقت بگيرد.[96]
پيش از حميد محلّى امام احمد بن سليمان (م 566 ق) نيز همين اعتقاد حسينيه را نقل و نقد كرده است. او در ابتدا معتقدان به اين باور را جاهلانى دانسته كه نفهميده اند كه امامان از قِبَل پيامبر استحقاق مقام امامت را يافته اند و به دليل خويشاوندى با آن حضرت و دسترسى به دانش ايشان، امام شمرده مى شوند و اگر حسين بن قاسم برتر از پيامبر باشد بايد در جاى ايشان قرار مى گرفت و كتاب و معجزات بر او نازل مى شد![97]
ولى در ادامه احمد بن سليمان به تقرير متفاوتى از استدلال پيروان حسين بن قاسم در خصوص برترى او بر پيامبر اشاره مى كند كه در آن دليل برترى حسين، حكومت و پادشاهى او بر همه پهنه زمين دانسته شده است، در حالى كه پيامبر چنين موفقيتى نداشته است![98]
او در نقد چنين توهمى مى گويد:
اگر حكومت بر زمين ملاك برترى بود، داود كه به تصريح خداوند داراى حكومتى بود كه هيچ كس نه قبل و نه بعد از او به پايه اش نخواهد رسيد، بايد مدعى برترى بر همه پيامبران باشد، حال آن كه او چنين ادعايى نداشت. ديگر آن كه پادشاهى دنيا بر رسول خدا عرضه شد و ايشان آن را خوش نداشت و فرمود: «دنيا خانه بى خانه ها و ثروت بى ثروتان است و بى عقلان، آن را براى خود فراهم مى آورند». بنابراين اگر حسين بن قاسم پادشاه همه دنيا بود و پس از آن اهل ادعا و فخر فروشى بود، كارى ناشايست كرده بود، چه رسد كه چنين هم نبوده است![99]
همچنين احمد بن سليمان در حقائق المعرفة[101]
حميدان بن يحيى نيز در كتاب بيان الإشكال همين اعتقاد برترى حسين بن قاسم بر پيامبر را به عنوان يكى از اساسى ترين اعتقادات پيروان او مطرح، و با استناد به برخى از آثار حسين بن قاسم آن را رد مى كند. در اين قسمت نكته جالب توجه نقل قولى است كه حميدان از كتاب تفسير غريب القرآن، اثر حسين بن قاسم آورده است:
به ما رسيده است ـ و خدا بهتر مى داند ـ كه برخى از اماميه[103]
ادعاى برترى سخنان حسين بن قاسم نسبت به قرآن مجيد
مسلّم لحجى در تاريخ خود مناظره اى را حكايت مى كند كه در آن پس از آن كه شخص حسينى مذهب به آياتى از قرآن براى اثبات قيامت استدلال مى كند فردى زيدى مذهب به او مى گويد: از كجا معلوم كه اين كلام خداوند باشد؟ و او پاسخ مى دهد: چون معجزه است و كسى قادر به آوردن همانند آن نيست! در اينجا شخص زيدى به او مى گويد: وقتى شما گمان داريد كه حسين كلامى برتر و روشن تر از كلام خداوند آورده، پس چگونه بر معجزه بودن قرآن استدلال مى كنيد؟![104]
امام احمد بن سليمان (م 566 ق) نيز در كتاب الحكمة الدُريّة با تصريح به اين كه حسين بن قاسم كلام خود را برتر «أبهر و در برخى نسخه ها: أبها» از كلام خدا مى دانسته است، بر وجود چنين اعتقادى صحه مى گذارد و اولين اشتباه حسين بن قاسم را نامى مى داند كه او بر روى يكى از كتاب هاى خود گذاشته و آن را المعجز ناميده است. و حال آن كه معجز (عاجز كننده) فقط كتاب خداست.
و سپس از اين كتاب نقل مى كند كه در آن حسين بن قاسم گفته كه عرش همان خداست يا آورده كه اسماء خدا خود خداست. و احمد بن سليمان با استناد به آيات قرآن به نقد آنها مى پردازد.[105]
نكته جالب توجه براى ما آن است كه هم اكنون نيز كتابى با نام المعجز[108] تاكنون اين احتمال تقويت مى شود كه متن اصلى اين كتاب پاكسازى و اصلاح شده باشد!
در كتاب حقائق المعرفة نيز احمد بن سليمان از به كار رفتن همان تعبير «أبهر» در مورد كلام حسين بن قاسم گزارش مى دهد[112]
نشوان بن سعيد حميرى (م 573 ق) نيز سومين ويژگى حسينيه را پس از اعتقاد به مهدويت و برترى حسين بن قاسم نسبت به پيامبر، اعتقاد آنان به «أبهر» بودن كلام او در مقايسه با كلام خداوند مى داند و در توضيح كلمه «أبهر» مى گويد: «ابهربودن از كلام خداوند بدان معناست كه مخالفانِ ملحد را بهتر شكست مى دهد.»[113]
حميد بن احمد محلّى (م 652 ق) نيز در فصل دوم از الرسالة الزاجرة به طور مفصل به اين اعتقاد باطل حسينيه مى پردازد. او در ابتدا چندين سؤال در مورد معناى كلمه «أبهر» مطرح مى كند و مى پرسد:
منظور شما از ابهر چيست؟ اگر مراد فصاحت بيشتر است كه سخنى بى پايه است، چرا كه از نظر فصاحت فاصله بين قرآن و سخنان حسين بن قاسم بسيار زياد است. و اگر مراد وضوح و آشكارى بيشتر آن است، با اين توجيه كه حسين بن قاسم كلام خدا را تفسير و تبيين كرده است، بايد گفت كه اين اختصاصى به تفسير حسين ندارد و شامل تفاسير همه امامان و همه عالمان مسلمان مى شود، حال آن كه به اجماع، نمى توان كلام آنان را به «أبهر» وصف كرد و چنين تعبيرى را در مورد آن به كار برد.[114]
وى همچنين چندين جواب ديگر نيز ارائه مى كند و از جمله اين كه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و على(علیه السّلام) از بالاترين درجه فصاحت و بلاغت در ميان عرب برخوردار بودند به گونه اى كه كلمات و سخنان حسين بن قاسم به هيچ وجه قابل مقايسه با كلام آنها نيست و با وجود اين كلام آنها هرگز «أبهر» و «أفصح» از كلام خداوند، دانسته نشده و نمى شود.[115]
حميدان بن يحيى نيز دقيقاً همان تعبير «أبهر» را در بيان باور پيروان حسين بن قاسم آورده و با همان روش ِ پيش تر ذكر شده و با استناد به چند قولى كه از حسين بن قاسم نقل كرده، كوشيده است تا از او رفع اتهام نمايد.[116]
محمد بن حسن ديلمى (م 711 ق) ضمن اشاره به اين اعتقاد حسينيه، «أبهر» را به معناى قدرت جوابگويىِ بهتر در برابر لجاج ملحدان معنا مى كند.[117]
احمد بن عبدالله وزير (م 985 ق) پس از اشاره به دو باور اخير حسينيه مى افزايد: «آنها چهار اصل دارند كه هر يك كفرى آشكار است».[118] ولى متأسفانه او از اين چهار اصل نام نمى برد و ما به درستى نمى دانيم كه دقيقاً مراد او از چهار اعتقاد اساسى حسينيه كدام است! مسلم آن كه علاوه بر سه اعتقادى كه تاكنون به آنها اشاره كرديم و به عنوان اساسى ترين باورهاى حسينيه مطرح شده است، اعتقادات ديگرى نيز در منابع زيديه به اين فرقه منتسب است كه در ادامه به آنها اشاره مى كنيم.
ادعاى برترى حسين بن قاسم بر ملائكه، (برترى بر ملكوت)[119]
اين اعتقاد نوعى جنون و ادعاى خدايى است! چرا كه بر اساس آيات قرآن، فرشتگان به فرمان الاهى عهده دار امور و از جمله مرگ انسان ها هستند; بنابراين اگر حسين از كسانى است كه مى ميرد، بايد گفت فرشته مرگ بر او گمارده شده و عهده دار اوست و چنين فرشته اى بر او برترى دارد. و اگر بگويند او نمى ميرد، پس در حق او ادعاى خدايى كرده اند!
از طرف ديگر فرشتگان نگهبانان دوزخ و بهشت اند و نگهبان هميشه از آنچه نگاهبانى مى شود برتر است. بنابراين ادعاى برترى حسين بر ملكوت، باطل مى شود.[120]
ادعاى برترى حسين بن قاسم بر پيامبران و امامان
ادعاى برترى سخنان حسين بن قاسم بر همه كتاب هاى آسمانى از جمله تورات و انجيل
تورات و انجيل و فرقان و تمام علمى را كه خداوند به وجود آورده و فرو فرستاده حاضر كنيد، شما سخن مرا از نظر استدلال قوى تر و نورانيتش را بيش تر و برهانش را عظيم تر از آنها خواهيد يافت![123]
نزول وحى بر حسين بن قاسم
ولى احمد بن محمد شرفى (م 1055 ق) از مسلّم لحجى نقل مى كند كه وى ادعاى نزول وحى بر حسين بن قاسم را به صراحت به خود او نسبت مى دهد. مسلّم لحجى به نامه اى اشاره مى كند كه حسين بن قاسم در پاسخ به عالمى باطنى و اسماعيلى مذهب نوشته است و در آن بر ادعاى خود مبنى بر دريافت وحى پا مى فشارد. نام اين عالم باطنى حسين بن عامر است كه در اعتراض به حسين بن قاسم در ادعاى دريافت وحى، شعرى سروده و در آن خطاب به حسين چنين گفته است:
اى مدعى وحى بدان كه وحى با مصطفى پايان يافته پس توهم را از خود دور ساز.[125]
احمد بن عبدالله وزير (م 985 ق) نيز اعتقاد به نزول وحى در خواب را از جمله عقايدى مى شمارد كه حسينيه با اعتقاد به آن با حسين بن قاسم بيعت كرده بودند.[126]
در ميان تاليفات منسوب به حسين بن قاسم نيز، از تأليفى نام برده شده با نام: الرد على من أنكر الوحى بعد خاتم النبيين.[128] حسين بن قاسم در متن موجود از اين كتاب، پس از پيامبر خاتم، دريافت وحى را از طريق فرشتگان يا شنيدن مستقيم آن به وسيله ايجاد صدا در گوش، منتفى دانسته است، ولى وحى از راه خواب را امرى مسلّم مى داند كه پس از پيامبر نيز هرگز قطع نمى شود و امامان از آن بهره مند هستند، چرا كه به اعتقاد او امامان شريك پيامبران هستند!
او پس از ذكر چند روايت به نمونه هايى از دريافت هاى وحيانى و استجابت دعاهاى خود اشاره مى كند و تصريح مى نمايد كه اين مطالب را كسى جز مومنانِ امتحان پس داده باور نخواهند كرد![129]
نكته جالب آن است كه حميدان بن يحيى در راستاى كوشش خود براى رفع اتهام از حسين بن قاسم نام اين كتاب را الرد على من أنكر الوحى فى المنام گذاشته و در كتاب بيان الإشكال در يك مورد از آن نقل قول كرده است.[130]
علم غيب حسين بن قاسم
آنان به دليل بى اطلاعى از كتاب خدا و سنت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معتقدند كه حسين بن قاسم علم غيب مى داند. اين سخن آنان به چند دليل باطل است از جمله اين كه خداوند متعال مى فرمايد: قُل لايَعْلَمُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ الْغَيْبَ إِلاّ اللَّهُ وَ مَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ[135]
احمد بن سليمان اطلاعات دقيق ترى نيز از همين باور را به دست مى دهد كه مى توان آن را عنوانى مستقل در عقايد حسينيه دانست:
«و از ناآگاهى حسينيه آن كه گفته اند كه حسين بن قاسم همانند آل داود قضاوت مى كند». و در ادامه مى افزايد: «اگر از آنان بپرسى قضاوت آل داود چگونه بوده است؟ مى گويند: آن كه قبل از سخن گفتنِ دو طرف، حق و باطل را مى دانست!»
و در پاسخ، به آيات 21 تا 24 سوره ص استشهاد كرده، مى گويد: «اينها نمى دانند كه بر اساس آيات قرآن خودِ داود اظهار بى اطلاعى كرده است».
دشنام به صحابه
ما نيز پيش از اين در همين نوشتار به گرايش جارودى زيديان يمن كه شامل حسينيه و فرقه هاى نام برده شده نيز مى شود، اشاره كرديم و مى دانيم كه يكى از ويژگى هاى جاروديه موضع سخت و تند آنان در برابر مخالفان و متقدمان بر اميرمومنان على(علیه السّلام) است.[137]
پي نوشت ها :
[89]. همان، برگ22.
[90]. بيان الإشكال، منتشر شده در مجموع السيد حميدان، صص422ـ425.
[91]. چنين تعبيرى در برخى روايات نبوى نيز ديده مى شود. آمدن نام عيسى در كنار مهدى ظاهرا بيانگر مسئله جديدى نيست، بلكه اشاره به همراهى عيسى با مهدى موعود در هنگام ظهور است. مشابه اين اصطلاح و توضيحاتى در اين خصوص را ببينيد: عبدالله بن حمزه، المجموع المنصورى، ج2، صص189ـ190.
[92]. اين در حالى است كه در ميان نقل قول هاى حميدان بن يحيى از حسين بن قاسم در خصوص مهدى روايتى نبوى به چشم مى خورد كه مى تواند مورد تامل و دقت قرار گيرد. در اين روايت براى مهدى(ع) صفاتى شمرده شده كه از طرفى به صفاتى كه حسينيه براى حسين بن قاسم در نظر گرفته اند نزديك است; ولى از طرف ديگر با صفات مهدى موعود در اماميه نيز منطبق است.
در اين روايت حسين بن قاسم از پيامبر گرامى اسلام نقل مى كند كه فرمود: «پس از من فتنه هايى شبهه انگيز خواهد آمد كه همانند شب تيره خواهد بود و مؤمنان گمان مى برند كه در آن هلاك خواهند شد. سپس خداوند آن فتنه ها را به وسيله ما از آنها بر خواهد گرفت، به وسيله مردى از فرزندان من كه گمنام است. نمى گويم گمنام در شخصيت و دينش، بلكه به دليل كمى سن و سالش و غيبت او از ميان خاندانش و در پرده بودن او در زمانه اش!» رك: بيان الإشكال، منتشر شده در مجموع السيد حميدان، ص425ـ426.
[93]. همان، صص427ـ428.
[94]. ببينيد: تاريخ مسلّم اللحجى، بخش هاى منتشرشده در ملحقات سيرة الأميرين، ص342; حقائق المعرفة، ص491; الحكمة الدُريّة، بخش منتشرشده در ملحقات سيرة الأميرين، ص352.
[95]. الرسالة الزاجرة، نسخه خطى، برگ9ـ10.
[96]. همان، برگ10.
[97]. حقائق المعرفة، ص495.
[98]. همان، صص495ـ496.
[99]. همان، ص496.
[100]. ص491.
[101]. الأحزاب، 53.
[102]. اصطلاح اماميه در منابع كهن و از جمله منابع زيديه در مورد همه معتقدان به سلسله امامان منصوص اطلاق شده كه شامل اسماعيليه نيز مى شود; در اينجا نيز به نظر مى رسد، كه مراد حسين بن قاسم از برخى اماميه، بعضى از اسماعيليه باشد كه محمد بن اسماعيل را ناطق هفتم و ناسخ شريعت محمدى دانسته اند. رك: تاريخ و عقايد اسماعيليه، ص271 به بعد.
[103]. بيان الإشكال، منتشر شده در مجموع السيد حميدان، صص420ـ421.
[104]. تاريخ مسلّم اللحجى، بخش هاى منتشر شده در ملحقات سيرة الأميرين، ص341.
[105]. الحكمة الدُريّة، بخش منتشر شده در ملحقات سيرة الأميرين، صص351ـ352.
[106]. در برخى از نسخ خطى موجود نام كامل اين كتاب كه موضوعى كلامى دارد و خود شامل چندين رساله و تاليف ديگر است، چنين آمده است: المعجز الباهر، فى العدل و التوحيد لله العزيز القاهر.
[107]. علاوه بر نسخه هاى متعدد خطى موجود، اخيراً اين كتاب به همراه مجموعه اى از آثار حسين بن قاسم منتشر شده است كه قبلا به مشخصات چاپى آن در همين نوشتار اشاره شد.
[108]. به عنوان نمونه مفرح بن احمد در شرح احوال دو سردار زيدى در قرن پنجم از اين كتاب به عنوان يكى از متون درسى مورد مطالعه زيديه در آن دوران نام مى برد. رك: سيرة الأميرين، ص135 و ص155.
[109]. حقائق المعرفة، ص491 و ص504.
[110]. احمد بن سليمان در كتاب الحكمة الدُريّة در مورد وى مى گويد كه او در مرتبه اى از مراتب امامت و زعامت و امام مسجدِ هادى الى الحق در شهر صعده بوده است. ببينيد: الحكمة الدُريّة، بخش منتشر شده در ملحقات سيرة الأميرين، ص352.
[111]. حقائق المعرفة، ص493.
[112]. همان، ص494.
[113]. شرح رسالة الحور العين، ص157.
[114]. الرسالة الزاجرة، نسخه خطى، برگ13.
[115]. همان، برگ 15ـ16.
[116]. بيان الإشكال، منتشر شده در مجموع السيد حميدان، ص422.
[117]. قواعد عقائد آل محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، نسخه خطى، برگ392.
[118]. الفضائل، نسخه خطى، ص214 و ص218.
[119]. «فوق الملكوتية» تعبيرى است كه احمد بن سليمان به كار بردن آن را در مورد حسين بن قاسم به پيروان او نسبت مى دهد. ببينيد: حقائق المعرفة، ص495.
[120]. همان، صص494ـ495.
[121]. الحكمة الدُريّة، بخش منتشر شده در ملحقات سيرة الأميرين، ص352.
[122]. حقائق المعرفة، صص491ـ492.
[123]. همان، ص492.
[124]. بيان الإشكال، منتشر شده در مجموع السيد حميدان، ص428.
[125]. يا مدعى الوحى إن الوحى قد خُتما... بالمصطفى فأَمِطْ عن نفسك الوهما (اللئالى المضيئة، ج2، نسخه خطى، برگ 145ـ146).
[126]. الفضائل، نسخه خطى، برگ9.
[127]. ببينيد: مصادر الفكر الإسلامى فى اليمن، ص612; مصادر التراث فى المكتبات الخاصة فى اليمن، ج1، ص522; تاريخ الأدب العربى، ج3، ص333.
[128]. من مجموع كتب و رسائل الإمام العيانى، صص373ـ380.
[129]. همان، صص375ـ378.
[130]. بيان الإشكال، منتشر شده در مجموع السيد حميدان، ص420.
[131]. الحكمة الدُريّة، بخش منتشر شده در ملحقات سيرة الأميرين، ص352.
[132]. حقائق المعرفة، صص493ـ494.
[133]. النمل، 65.
[134]. لقمان، 34.
[135]. البقرة، 255.
[136]. طبقات الزيدية الصغرى، نسخه خطى، برگ 2/58.
[137]. ببينيد: شرح الأصول الخمسة، ص761; حقائق المعرفة، ص466; التصريح بالمذهب الصحيح، منتشر شده در مجموع السيد حميدان، ص211.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}